آزادوار شهری به قدمت تاریخ

پدر، مادر!...

می پرسیدم: امام حسین کی بود؟ و برای چه کشته شد؟

می گفتی که: "خودش را فدای امت کرد".

می پرسیدم: "فدای امت کرد" یعنی چه؟

توضیح می دادی: یعنی اینکه خودش را آنجا به کشتن داد تا در روز قیامت از امت جدش شفاعت بکند...!

پس این امام حسین هم که خودش را، زندگیش را، خانواده‌اش را، همه چیز و همه کـَسَش را به دم شمشیر ستم و زور و جنایت داد و شهادت را انتخاب کرد، برای زندگی من و تو نبود؟! برای اینکه پیروانش از زیر بار ظلم و ستم و بیعت دروغ و نظام جور خلاص بشوند نبود؟! و خلاصه برای آزادی مردم و بسط و احیای حق نبود؟! برای این بود که ما اینجا گناه بکنیم و بعد بر او گریه بکنیم و درعوض روز قیامت از ما شفاعت کند؟! پس در دنیا بدرد ما نمی خورد؟!

آری بابا، مثل اینکه تمام کوشش ها این بود، که هیچ جای دین به درد دنیا نخورد، تمامش مصرفهای اخروی داشته باشد و این چه موفقیتی برای دنیاداران! و چه قرص خوابی برای دردمندان و دنیازدگان!

من، پدر، مادر، بدنبال قهرمانی هستم که در این دنیا مرا نجات بدهد و در این زندگی و سرنوشت محکوم و جهنمی فعلی ام از من شفاعت بکند. برای من و سرنوشت زار من چه نتیجه داشت این کربلای تو؟ تو به من یک کتابی را نشان دادی که تازه در قم تالیف یافته و گفتی مطالب اساسی و مهم را نویسنده ای که خودش و اخویش متخصص انقلاب کربلایند، این جا نوشته، من خواندم، کتابی با نامی بزرک و با حجم زیاد و قطر زیاد، اسمش هم "دفاع از حسین شهید"!

در این کتاب نوشته بود: این قیام حسینی خیلی ارزش داشته برای همه انسانها!

نتیجه هایش دو نوع است:

۱- نتیجه های معنوی ۲ - نتیجه های مادی اما نتایج معنوی، بزرگترینش این است که: اگر یک عده محقق جمع بشوند و فهرستی تهیه کنند از اسم تمامی زنها و مردهایی که بعلت گریه بر امام حسین، در روز قیامت، همه گناهانشان بخشیده شده و به بهشت رفته اند، شمارش از میلیون ها نفر تجاوز می کند. این نتیجه معنوی انقلاب!!

اما آثار مادیش از این هم جالب تر است، و لابد همه اقتصاد دانان و سرمایه داران غرب تعجب می کنند از این همه نتایج اقتصادی قیام امام حسین!

پیش خود گفتم قطعا این قسمتش این جهانی است و به کار زندگی اجتماعی می خورد و در تولید کالا، بالا بردن سطح درآمد ملی و رفاه مادی و استخراج منابع تولیدی جامعه شیعه نقش مهمی دارد و پیروان خویش را از فقر اقتصادی نجات می دهد و شیعیان را از سلسله جامعه های عقب مانده و دنیای سوم خارج می سازد!

نویسنده کشف خود را توضیح می دهد: این همه زائری که هر سال از سبزوار و دهات قزوین و گناباد و یزد و کاشان و کردکوی و محمدآباد و سایر نقاط می روند کربلا، همه از ولایت خودشان یک مقدار اجناس محلی هم با خودشان می برند و آنجا می فروشند، از پول آن یک مقدار اجناس از کربلا سوغات می‌خرند و بر می گردانند به ولایت خودشان، در اثر همین صادرات و واردات و نقل و انتقالات اقتصادی دائمی، یک جریان مستمر مادی و مبادلات اقتصادی بوجود آمده بین کربلا و دهات و شهرستان های ایران که در جهان بی سابقه است!...

این بود آخرین اثر تحقیقی و مفصلی که در باره بزرگترین حادثه و عالی ترین مظهر عشق و تاریخ و افتخار مذهب تو من خواندم و توقع داری این شاهکار علمی و تحلیلی و فلسفی و اقتصادی و غیره را که از شهر قم شما زاییده شده و نیمی از کتاب تهمت و دروغ و جعل و بد زبانی و عقده گشایی های ناشی از کمبود همه چیز و افتراهای بیشرمانه و بی دلیل و سند است... و نیمی دیگر تحقیقات خنده دار و روده بر علمی و انقلابی از این نوع، بخوانم و به حسین جدی بیندیشم؟!

پدر! مادر! و آقای نصیحت گوی خوش فکر مذهبی، که می چویی امثال این کتابها انحرافی است و حقیقت اسلام این نیست که اینها می گویند! من یک دانشجوی علوم هستم، یک استاد و مترجم و نویسنده در زمینه های دیگرم، متخصص و مجتهد نیستم که بروم خودم حقایق و اسرار را از سرچشمه های اصلی تحقیق کنم، من مهندسم، طیببم، جامعه شناس یا ادیب یا اقتصاد دانم، این کتاب و امثال این، کتاب مذهبی شما است، نویسنده اش لباس رسمی مذهبی دارد، منبر می رود، مبلغ رسمی دین شما است، وابسته به کانون علمی مذهب شما است، توی کتابش هم چندین دست خط از علمای مشهور و روحانیون برجسته چاپ شده، یک نفر هم از دانشمندان شما کوچکترین انتقادی به او یا کتابش نکرده! حالا من کجا بروم تحقیقات تاریخی و فلسفی و مذهبی پیچیده بکنم و من مهندس یا طبیب یا دانشجو به این نتیجه برسم که این حرفها با حقیقت اسلام اولیه سازگار نیست! نتیجه ای که علمای رسمی و مبلغین رسمی شما به آن نرسیده اند!...

تمام شد! آری، تمام شد! به من حق نمی دهی پدر، مادر! حق نمی دهی که اینها همه را کنار بریزم و بروم دنبال کار و زندگیم، دنبال علم و فکر و فلسفه و ادبیات و هنر؟...

از من هم هنوز توقع داری مثل عوام کالانعام تا گفتی آن کتاب "ضاله" است، نخوانید، آن شخص مضل است به حرفش گوش ندهید، رفتن به این موسسه جایز نیست، نروید، من هم بگویم: بچشم! نه پدر! خیالت را راحت کنم، من از این عاشورا و انقلاب و روضه و سینه و مصیبت و داد و بیداد و گریه و کربلای تو چیزی نفهمیدم، رها کردم!

منبع : کتاب پدر و مادر ما متهمیم دکتر علی شریعتی


نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 11 آذر 1391برچسب:پدر , مادر, متهمیم ,دکتر ,علی ,شریعتی,حسین, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است